مصاحبه به سبک ایران..
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->


مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. الان چند عدد آجر داریم ؟
متقاضی : 499 عدد !
مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو بازمیکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضی...ح دهید !
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو بازمیکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جزیکی. اون کیه ؟
متقاضی : گوزنه که تو یخچاله !!
مصاحبه کننده : چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود ؟
متقاضی : خیلی راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر !!
مصاحبه کننده : سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا ؟
متقاضی : امممممممم، نمیدونم، غرقشد ؟
مصاحبه کننده : نه، اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدین، نفر بعدی لطفا :|



زودباوری..
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->


دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می‌گذراند به خاطر پروژه‌ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.

او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر

کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدورژن مونوکسید»

توسط دولت را امضا کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:

۱-مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می‌شود.

۲-یک عنصر اصلی باران اسیدی است.

۳-وقتی به حالت گاز در می‌آید بسیار سوزاننده است.

۴- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می‌شود.

۵-باعث فرسایش اجسام می‌شود.

۶-حتی روی ترمز اتومبیل‌ها اثر منفی می‌گذارد.

۷-حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.

از پنجاه نفر فوق، ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند.

۶ نفر به طور کلی علاقه‌ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می‌دانست


که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!

عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ توی ﻣﻬﻤﻮﻧﻴﺎ وقتی ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﭽﺮﺧﻮﻧﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺮﺳﻪ …
.
.
ساعت ۶ صبح تو رادیو گفت با هرکی قهرین همین الان بiش زنگ بزنین و آشتی کنین ، والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم ۱۰سال باهامون حرف نمیزنه …
.
.
بفرما و بشین و بتمرگ ، هر سه یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
رفیقم یه سرفه هایی میکنه انگار که ۱۰ ساله داره سیگار میکشه ، در حالیکه ۹ ساله داره سیگار میکشه !
.
.
دانشمندا کشف کردن که خورشید روزها بی جهت روشنه …
در اصل باید شبها که تاریکه روشن باشه !



دهن گشادی تا این حد؟؟؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->



سر کلاس قرآن ..
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونم یه ژستی میگرفتم که نگو !
بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندم ، بقیه شو میرفتم تو پایه عباس قادری و جواد یساری 



یادش بخیر..
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->



فیسبوکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

طرف رفته خواستگاری بابای عروس با لپ تاپ اومده می گه جوان،  من اهل تحقیقات محلی و اینا نیستم،  یوزر پسورد فیسبوکت رو بزن.
 

 


هیچ لذتی بالاتر از خندوندن فرد در حال نماز نبود. خدایا مارا ببخش و بیامرز




رفتم شیرینی بخرم به شیرینی فروشه میگم این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟ یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لا هر کدوم ناپلئونه؟ 
تا حالا اینقد قانع نشده بودم تو زندگیم: |

 

 



شماها یاد تون نمیاد، یه زمان ملت کارشون که با کامپیوتر تموم میشد روی کیبورد و مانیتور و کیس کاور میکشیدن در حد رو مبلی پذیرایی
 

 


پسره ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ دخترم ﺷﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ :ﻧﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ 
ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﻻ |: 
خو لامصب یه بار دیگه میگفتی من قبول میکردم :|

 

 


مسابقه پیامکی ایرانسل (هر پیام ۷۵تومان) برنده: هر روز لپ تاپ 
سوال: 
۱: اب خوبه؟ بله 
۲: درخت چه رنگ است؟ سبز 
۳: اهن سفت تره یا پنبه؟ اهن 
سوال آخر: شخصی که نظریه بوروکراسی پست مدرن را باب کرد که بود و اون روز تو خلوت خودش به چی فکر میکرد!؟

 

 


یارو توی هواپیما میره داخل کابین خلبان با تهدید میگه برو فرانکفورت 
خلبان یه نگاهی بهش میکنه میگه پس اسلحه ات کو!؟ 
یارو میگه رفاقتی برو دیگه حتما باید زور بالا سرتون باشه!
 

 



بَ رَ بَ بَ 
همون برو بابای خودمونه 
اینو در پاره مواقع با دهنی کج، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبرن...



میگن تو جهنم تا میای چرت بزنی یه فرشته بنام کرمائیل میاد، نخ میکنه تو دماغت
 

 



جاکاییل کیست؟ 
فرشته ای است که در بهشت برای مومنین مکان و حوری جور میکند

 

 


پوست کنار ناخن از خیانتکارترین پوستهاست... 
اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین



یه روز ترکه سوار اتوبوس میشه راننده بهش میگه دستت لای در نمونه  
ترکه میگه سرت لای در نمونه :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-); -)

 

 


..مادر ب واسطه ی درد زایمان بهشت رفت زیرِ پاش, هیشکی ب ما یه پشیزم واسه دردِ ختنه ک چیزی نداد ... :|

 

 


به یارو شب دامادیش خبر میدن که بابات مرده. میگه :خدا وکیلی گه بازیشو نگاه کن!!!
 

 



پسرا: 
1 :شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟ 
2: 8 گیگ رم - 1 ترا هارد... 
دخترا: 
1 :شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟ 
2 :صورتیه (ذوق مرگ)



دختره متولد ۸۲ استاتوس زده: 
"عشق یا هرزگی؟!!! از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم.... " 
اونوقت ما تا ۱۰ سالگی برا هلیکوپتر بای بای میکردیم که چراغ بزنه واسمون :|

 

 


دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی دعواشون میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه، فرداشم زنه میره آزمایشگاه میگن بارداری!!!! 
به این روش میگن گرده افشانی کردن!!!



لبخند رو هیچ وقت ترک نکن حتی وقتی که ناراحتی 
چون افسردگی خیلی خطرناکه حسن! 
ممکنه که داغون بشی حسن! نیشتتو ببند حسن!!!



اونقدری که جوونای ما در برابر فیلتر مقاومت کردن 
متفقین در برابر هیتلر نکردن
 

 

 

 


اسم پوشه های کامپیوتر دخترا؟ 
music 
image 
عکس های خودم 
اسم پوشه های کامپیوتر پسرا؟ 
ujyhly۷i 
lk; uiogh; 
vhjddd۴ddddd

 

 



ﺯﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ :ﺗﻮ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻣﻨﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ! 
ﻣﺮﺩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ :ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﮐﺮﻩ ﺧﺮﺍ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﯾﻢ!!؟



میرن ۱۰۰۰ متر زیر آب به ماهیه سیخ میزنن، گاز که میگیره میگن ببینید چه خطرناک و وحشیه؟ 
بعد اسم برنامه رو میزارن جستجوی هیولا... 
هیولا تویی،  ول کن زبون بسته رو!
 

 



اگر مایلید به کسی لب بدهید به نکات زیر توجه کنید: 
خاک بر سرم مگه مایلید؟؟ 
بابا مملکت اسلامی هستا!! 
میخوایید بهشت و به یه بوسه بفروشی؟؟؟ 
نکن برادرمن، خواهر من بده زشته، قباحت داره
 

 


 

 

بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت عزیزم :سریع می گفتیم :برات پشگل بریزم؟ بعدشم میخندیدیم, غافل از اینکه رسماً خودمونو به بز تشبیه میکردیم!!!



همین الان حس درس خوندن بهم دست داد، سریع بسم الله گفتم و صدقه دادم خدا رو شکر برطرف شد!

 

 



داداشم یه گوشه خونه لاتی نشسته بود 
همه بهش خندیدیم 
بعد پسر داییم بهش میگه بیا از دور خودتوببین خیلی خنده دار شدی!

 

 



دقت کردین وقتی نزدیک پارکینگ خونه میشیم تازه آهنگِ مورد علاقمون شروع به خوندن میکنه؟

 

 



به سگ ها که محبت میکنی باوفا میشن :| 
به آدم ها که محبت میکنی هار میشن 
آما!! به خر که محبت میکنی.... اصلا براش فرقی نداره!! از بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار...:)))

 

 



ضدِحالِ بزرگ برای یه مادر اینه که............۹ماه دوران بارداری رو تحمل کنه؛ بچه که به دنیا اومد, شبیه عمش بشه.....:دی

 

 



ﮔﻮﮔﻞ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺬﺍﺭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ۲ ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻤﻮ ﺗﺎﻳﭗ ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ، ﺁﺑﺮﻭ ﺣﯿﺜﯿﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ همه

 

 


این منم 
تازه از سر جلسه ی امتحان بلند شدم 
همه چیز عادیه, هیچ چیز غیر طبیعی نمی بینید 
(پوشک دانشجویی ایزی لایف) 
مخصوص امتحانات



فرهنگ لغت...!! 
Acrobat reader :ژیمیناستی که موقع اجرا گُه می‌‌زند 
وایمکس :درنگ چرا؟! 
البرز :عربها به « پرز » گویند! 
مختلف :مرگ مغزی! 
توله سگ :حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن! 
یک کلاغ چهل کلاغ :نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ ها!
 

 



موند به دلمون یه بار بریم سینما فقط و فقط فیلم نیگا کنیم 
لامصب هر صندلی رو نیگا میکنی یه فیلم جداگانست، همه هم صحنه دار!



یکی از رفیقام هم زن داره هم دوست دختر بهش میگم چرا اینکارو می کنی میگه مگه کسی که تو خونش تلویزیون داره سینما نمیره. 
تا حالا تو زندگیم اینقدر قانع نشده بودم....



پسره با دوستش چت میکرده 
پسره :می‌شه یکم دیگه بمونی؟ من خیلی‌ دوست دارم باهات حرف بزنم 
دختر :نمیتونم، بایدبرم 
پسر: PLZzZz یکم دیگه بمون 
دختر :نمی‌شه! مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین 
و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقبسفدگ قکتو!


چرا همون چیزى که تو شامپو بچه میریزن که چششون نسوزه تو شامپوهاى ما نمیریزن؟ هان؟ چشم ما چشم نیست؟ ما ادم نیستیم؟؟؟؟؟ تاکى انقدر ظلمو باید تحمل کنیم؟



یکی ازسخت ترین کارا تو ایران اینه که، وقتی داری از جلوی یه خونه رد میشی که درش بازه، تو رو نگاه نکنی: D



خونه دایی دعوت بودیم. من یه کم بعد از بقیه رسیدم. وقتی رفتم تو دیدم همه دارن فیلم می بینن. با صدای بلند گفتم سلام... بعد یارو توی فیلمه به طور اتفاقی گفت سلام و زهر مار مرتیکه! همه از خنده کف سالن پهن شدن



تو این سریالها بچه شون کار بد که میکنه، میگن برو تو اتاقت بیرون هم نیا. ما بچه بودیم اتاق نداشتیم، به خاطر همین میگرفتن مثل خر کتکمون میزدن!
 

 



به سلامتی پسری که قشنگترین دختره دنیارو هم تو خیابون دید، سرش را انداخت پایین و زیر لب گفت: 
“میرم جلوتر شاید بهترشو دیدم... ”!! 
چیهههه؟؟؟ مگه غیر ازاینه؟؟ والللللللا

 

 


فتح الله زاده :من صدای شما رو نمیشنوم آقای فردوسی پور! 
فردوسی پور :الان صدای منو نمیشنوین!؟ 
فتح الله زاده :نخیر...!

 

 


چاقو، برو بچه دماغو! 
حقته حقته غورباقه هم قدته، فردا روز عقدته! 
قهر قهر قهر تاروز قیامت! 
دوچرخه، سیبیل بابات می چرخه! 
آشتی، آشتی آشتی فردا می ریم تو کشتی...! 
یادش بخیر! چقدررررررررررررر اسکول بودیم!

 

 


استاتوس گذاشته: 
انقدر بدم میاد از کسایی که میان فیسبوک برا علافی! 
انگار خودش میاد اینجا اورانیوم غنی می کنه...!
 

 



ایرانسل عزیز :یا به پدربزرگ و مادربزرگ های ما، اس ام اس نده یا اگه میدی لطف کن خودت براشون توضیح بده!!

 

 


معلمان و اساتید گرامی :لطفا در هنگام طرح سوال به فکر عمه ی خود باشید 
باتشکر 
جمعی از دانشجویان.

 



الفبای زندگی ...!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

 

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم

 

پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات

 

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

 

ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها

 

ج: جسارت برای ادامه زیستن

 

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

 

ح: حق شناسی برای تزكیه نفس

 

خ: خودداری برای تمرین استقامت

 

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ

 

ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل

 

ر: رضایت مندی برای احساس شعف

 

ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها

 

ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها

 

س: سخاوت برای گشایش كار ها

 

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج

 

ص: صداقت برای بقای دوستی

 

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد

 

ط: طاقت برای تحمل شكست

 

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

 

ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها

 

غ: غیرت برای بقای انسانیت

 

ف: فداكاری برای قلب های درد مند

 

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل

 

ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق

 

گ: گذشت برای پالایش احساس

 

ل: لیاقت برای تحقق امید ها

 

م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك

 

ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها

 

و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی

 

ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک


ايراني ها باهوش ترن !
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

تعجب ديدند که ايراني ها سه نفرشان يک بليط خريده اند. يکي از آمريکايي ها گفت: چطور است که شما سه نفري با يک بليط مسافرت مي کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهيم.

همه سوار قطار شدند. آمريکايي ها روي صندلي هاي تعيين شده نشستند، اما ايراني ها سه نفري رفتند توي يک توالت و در را روي خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بليط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بليط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لاي در يک بليط آمد بيرون، مامور قطار آن بليط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمريکايي ها که اين را ديدند، به اين نتيجه رسيدند که چقدر ابتکار هوشمندانه اي بوده است.

بعد از کنفرانس آمريکايي ها تصميم گرفتند در بازگشت همان کار ايراني ها را انجام دهند تا از اين طريق مقداري پول هم براي خودشان پس انداز کنند. وقتي به ايستگاه رسيدند، سه نفر آمريکايي يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که آن سه ايراني هيچ بليطي نخريدند. يکي از آمريکايي ها پرسيد: چطور مي خواهيد بدون بليط سفر کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمريکايي و سه ايراني سوار قطار شدند، سه آمريکايي رفتند توي يک توالت و سه ايراني هم رفتند توي توالت بغلي آمريکايي ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار يکي از ايراني ها از توالت بيرون آمد و رفت جلوي توالت آمريکايي ها و گفت: بليط، لطفا



ضد حال يعني اين !!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ضد حال يعني اين !!!

دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد.

پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:

لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!! ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست

باعشق : روبرت

دخترجوان رنجيـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش مي خواهدکه عکسي ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلي بودند باعکس روبرت، نامزد بي وفايش، دريک پاکت گذاشته وهمراه با يادداشتي برايش پست مي کند، به اين مضمون:

روبرت عزيز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم، لطفاً عکس خودت راازميان عکسهاي توي پاکت جداکن وبقيه رابه من برگردان



طريقه فحش دادن افراد مختلف
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

طريقه فحش دادن افراد مختلف

@ يك وكيل مجلس اين طور فحش مي‌دهد:

احمق بي‌قانون، كودن، بي اعتبارنامه، تو از مصونيت اخلاقي خود سوء استفاده كرده‌اي. بدتركيب، ‌قيافه
كبود. ديگر اعتماد من از تو سلب شد. ديگر دوستي من و تو وخيم گرديد. مرده‌شور آن صداي زنگوله مانندت
را ببرد. يك جلسه ديگر اگر جلوي چشمم بيايي استيضاحت مي‌كنم !

@ يك افسر اين طور فحاشي مي‌كند:

زنيكه بي‌انضباط. اي توپ، اي مسلسل، شمشير توي فرق سرت بخورد، يابوي بي ركاب. آجر نظامي
توي سرت بخورد. يغلبي ، چخماق ، الهي توي صف مرده‌ها بري !

@ يك كارمند اداره مي‌گويد:

خفه شو، پرونده ناقص، دون اشل، الهي اسمت جزو مراسلات فوت شدگان به آن دنيا ارسال شود، الهي
در قبرستان براي هميشه بايگاني شوي، لامذهب، بي دين، مديركل! الهي از اين دنيا اخراج بشي!

@ يك درشكه‌چي :

تف برويت، كپي اوغلي. حيوون عليشاه، مگر اينجا طويله است؟ لامروت مثل خيابان سنگفرش مي‌ماند!
آقا مي‌گيرم سوتت مي‌كنم كه دو كورس اونطرف‌تر
بيايي پايين، رنگش مثل پهن مي‌ماند!

@ يك خياط:

اي بي قواره، بد برش، بي آستر. به خدا چاك دهنت را مي‌دوزم. گوشهايت را قيچي
مي‌كنم .
مرده‌شور صورت آبله‌اي سوزن سوزنيت را ببره، در عالم رفاقت صد دفعه ترا پرو كردم اما باز هم ناصاف از
آب درآمدي. خوبه، بسه ديگه، جلوي حرفهايت را درز بگير... باشه، باشه اين بود اجرت. بيست سانتيمتر
دوستي من كه حالا با دو ذرع و سه چارك قد،‌ قلب مرا بشكافي؟

@ يك بازاري محتكر:

دِهه... چك بي‌محل را تماشا كن. سفته سوخت شده را ببين. دلال مظلمه را بپا ! مرديكه، پنجاه و سه
پارچه آبادي كه دارم توي سرت بخوره، الهي زير ماشين بيوك بري، خير نديده بي‌اعتبار. تف تمام مستاجرينم به ريش پدرت، درد و بلاي سرقفلي‌هام
بخوره توي كاسه سرت. محتكر حماقت و لجاجت! برو حجره‌ات را تخته كن عمو



نظر دبيران در مورد عشق
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

نظر دبيران در مورد عشق

دبير ديني: عشق يك موهبت الهي است.
دبير ورزش: عشق تنها توپي است كه اوت نمي شود.
دبير شيمي: عشق تنها اسيدي است كه به قلب صدمه نمي زند.
دبير اقتصاد: عشق تنها كالايي است كه از خارج وارد نمي شود.
دبير ادبيات: عشق بايد مانند عشق ليلي ومجنون محور نظامي داشته باشد.
دبير جغرافي: عشق از فراز كوه هاي آسيا تيري است كه بر قلب مي نشيند.
دبير زيست: عشق يك نوع بيماري است كه ميكروب آن از چشم وارد مي شود



اسم شرکتهای مهم چگونه انتخاب شده‌اند؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

Adobe :
اسم رودخانه ای كه از پشت منزل مؤسس آن جان وارناك عبور می كند .

Apple :
میوه مورد علاقه استیو جابز مؤسس و بنیانگذار شركت اپل سیب بود و بنابراین اسم شركتش را نیز اپل گذاشت .

Cisco :
مخفف شده كلمه سان فرانسیسكو (
San Francisco ) است كه یكی از بزرگترین شهرهای امریكا است.

Google :
گوگل در ریاضی نام عدد بزرگی است كه تشكیل شده است از عدد یك با صد تا صفر جلوی آن .
مؤسسین سایت و موتور جستجوی گوگل به شوخی ادعا می كنند كه این موتور جستجو می تواند این تعداد اطلاعات (یعنی یك گوگل اطلاعات ) را مورد پردازش قرار دهد .
Hotmail :
این سایت یكی از سرویس دهندگان پست الكترونیكی به وسیله صفحات وب است .
هنگامی كه مدیر پروژه برنامه می خواست نامی برای این سایت انتخاب كند علاقه مند بود تا نام انتخاب شده اولاً مانند سایر سرویس دهندگان پست الكترونیك به
mail ختم شده و دوماً برروی وبی بودن آن نیز تأكید شود. بنابراین نام Hotmail را انتخاب كرد. در كلمه Hotmail حروف Html به ترتیب پشت سرهم قرار گرفته اند. گاهی اوقات اسم این سایت را به صورت HotMail نیز می نویسد .
HP :
شركت معظم
HP توسط دو نفر بنام های بیل هیولت و دیو پاكارد تأسیس شد .
این دو نفر برای اینكه شركت هیولد پاكارد یا پاكارد هیولت نامیده شود مجبور به استفاده از روش قدیمی شیر – خط شدند و نتیجه هیولد پاكارد از آب در آمد .
Intel :
از آنجاییكه این شركت از بدو تأسیس با تأكید روی ساخت مدارات مجتمع ایجاد شد. نام آن را
Integrated Electronics یا به طور مختصر INTEL نهادند .

Microsoft :
نام شركت ابتدا به صورت
Micro-soft نوشته می شد ولی به مرور زمان به صورت فعلی در آمد . Microsoft مخفف Microcomputer Software است. و دلیل نامگذاری شركت به این اسم نیز آن است كه بیل گیتس مؤسس شركت آن را با هدف نوشتن و توسعه نرم افزارهای میكروكامپیوتر ها تأسیس كرد
Motorola :
شركت موتورولا با هدف درست كردن بی سیم و رادیوی خودرو كار خود را آغاز كرد. از آنجاییكه مشهورترین سازنده بی سیم و رادیو های اتومبیل در آن زمان شركت
Victrola بود. مؤسس این شركت یعنی آقای پال كالوین نیز اسم شركتش را موتورولا گذاشت تا علاوه بر داشتن مشابهت اسمی كلمه موتور نیز به نوعی در اسم شركتش وجود داشته باشد .
Red Hat :
مؤسس شركت آقای مارك اوینگ در دوران جوانی از پدربزرگش كلاهی با نوارهای قرمز و سفید دریافت كرده بود ولی در دوران دانشگاه آن را گم كرد . زمانی كه اولین نسخة این سیستم عامل آماده شد مارك اوینگ آن را همراه با راهنمای كاربری نرم افزار در اختیار دوستان و هم دانشگاهیش قرار دارد. اولین جمله این راهنمای كاربری « درخواست برای تحویل كلاه قرمز گم شده » بود .
Sony :
Sony از كلمه لاتین Sonus به معنای صدا مشتق شده است .
SUN :
این شركت معظم توسط چهار تن از فارغ التحصیلان دانشگاه استانفورد تأسیس شد .
Sun مخفف عبارت Stanford University Network می باشد .
Xerox :
كلمه
Xer در زبان یونانی به معنای خشك است و این برای تكنولوژی كپی كردن خشك در زمانی كه اكترا كپی كردن به روشهای فتوشیمیایی انجام می گرفت فوق العاده حائز اهمیت بود .
Yahoo:
این كلمه برای اولین بار در كتاب سفر های گالیور مورد استفاده قرار گرفته و به معنی شخصی است كه دارای ظاهر و رفتاری زننده است . مؤسسین سایت
Yahoo جری یانگ و دیوید فیلو نام سایتشان را Yahoo گذاشتند چون فكر می كردند خودشان هم Yahoo هستند .



گفته هایی تعمق برانگیز
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

باد می وزد …

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انتخاب با توست ، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان
یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده . .  

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند ... . .
 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . . .  
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ماجرایی آموزنده : هیج مانعی در دنیا وجود ندارد!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است ، نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید



این گونه نگاه کنيد...
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

مرد را به عقلش نه به ثروتش

.

 زن را به وفايش نه به جمالش

 .

 دوست را به محبتش نه به کلامش

 .

 عاشق را به صبرش نه به ادعايش

 .

 مال را به برکتش نه به مقدارش

 .

 خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

.

 اتومبيل را به کاراییش نه به مدلش

 .

 غذا را به کيفيتش نه به کميتش

 .

 درس را به استادش نه به سختیش

 .

 دانشمند را به علمش نه به مدرکش

 .

 مدير را به عمل کردش نه به جایگاهش

 .

 نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش

 .

 شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش

 .

دل را به پاکیش نه به صاحبش

 .

 جسم را به سلامتش نه به لاغریش

 .

 سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش



کمی شوخی و خنده
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

هر وقت دلت گرفت........ هر وقت بهترين دوستات در حساس ترين لحظات تنهات گذاشتن.........هر وقت خواستي گريه کني....... فقط به اين فکر کن ...

از یه دختر می‌پرسن: چرا شما به پسرا میگین BF؟ میگه: آخه مخفف كلمات: بدبخت فلك زده است

اميدوارم امشب در عميق ترين لحظه ي خوابت احساس کني که: جيش داري!

دخترها هر چقدر هم كه با هم فرق داشته باشن تو يه چيزي مشتركن....اونم اينه كه همشون ميگن كه با بقيه فرق دارن

دوست دارم بخورمت .نه بخاطر اينکه شيريني به خاطر اينکه عسلي نه بخاطر اينکه خوشمزه اي بخاطر انکه تو زندگي يک گويي خورده باشم

وقتي صدام مي کني آرزو مي کنم کاش کر بودم(تو که لال نمي شي)

مي خوامت نه بخاطر رفاقتت، نه بخاطر صداقتت، شرافتت، ظرافتت، رشادتت، حمايتت، نجابتت، فقط بخاطر خود كثافتت

اصولا آدما 3 دسته هستند: دسته اول، دسته دوم، و از همه مهمتر دسته سوم!

امیدوارم در سال جاری پله های ترقی رو یکی یکی طی بکشید

می دونی فرق هویج با هواپیما چیه؟
....
....
....
....
....
چیه؟ چرا هی میای پایین؟ تنبل خوب یه بار هم خودت فکر کن

می دونی به دختر خوشگلی که لباس خواب پوشیده چی می گن؟ می گن شب به خیر!


فصل چيدن پشم گوسفندان است. زود بخواب فردا اول صف باشي


از طرف می پرسن سحر صدات کنیم؟ میگه نه همون غضنفر خوبه



ما که هستیم؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد

او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم

اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد

بعد آنها را برداشت و گفت:

مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند

سپس گفت:

هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید

چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.

اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم

و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .

و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم

اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.

شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.

کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار

شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.

ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید

ارزش ما در این جمله است که:

ما که هستیم؟

هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید



ازدواج از دید دخترها در سنین مختلف(طنز)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

یه دختر 18 ساله:به قول خودش انقدر خواستگار داره که نمی دونه کدومش رو انتخاب کنه فعلا قصد ازدواج نداره می خواد درس بخونه

دختر 22 ساله : او یک شاهزاده با یک قصر می خواد ادعا می کنه که خیلی واقع بینه ولی ؟؟؟؟؟مرد ایده آل او باید پول دار خوش قیافه مشهور همیشه در حسابش پول به اندازه کافی باشه وسخاوت مند او باید شوخ طبع، ورزشکار، شیک پوش، رمانتیک و شـنونده خوبی باشد. بله خصوصیات و صفات آن مرد بسیار طولانی است. دخـتر مـردی را میخواهد که او را بپرستد و او را با گذاشتن گلها، هدایا و دادن وعده عشق ابدی و جاویدان تـبدیل به الهه گرداند.

دختر 32 ساله: کم کم داره بوی ترشی می یاد دیگه فقط یه مرد خوب می خواد لازم نیست ورزشکار و خوش تیپ و.. باشه یه کار خوب با حقوق مکفی خونه ماشین و حساب بانکی داشته باشه و غذاهایی که دختر درست می کنه رو تحمل کنه کافیه

دختر 42 ساله :تنها یه مرد می خواد (بیچاره ترشید) یه مرد معمولی که ستاره سینما نباشه ورزشکار نباشه اگه یه شکم گنده هم داشت عیب نداره کچل هم بود عیبی نداره فقط یه شوهر باشه

دختر 52 ساله: او فقط می خواهد... هر چی بود باشه دختر باید خیلی شانس بیاره که مردش انقدر ترسناک نباشه که نوه هاش رو بترسونه راه توالت رو هنوز به یاد داشته باشه دندون مصنوعی هاش رو یادش باشه کجا گذاشته

دختر 72 ساله: تعجب نکنید بعضی دخترا تا این سن هم عمر می کنن ولی مطمئن نیستم مردمورد علاقش هنوز نفس بکشه



توصيه به خانم هاي جوان
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

* اگر دوست داريد وقتى به خانه ميآييد؛ يكى دور و برتان بچرخد و خودش را برايتان لوس بكند و نشان بدهد كه از ديدن شما واقعا خوشحال است...

* اگر دوست داريد وقتى غذا مى پزيد ؛ يكى باشد كه هر چه جلويش بگذاريد با علاقه بخورد و هيچوقت هم نگويد كه دستپخت مامان جانش بهتر از دستپخت شماست...

* اگر دوست داريد كسي را داشته باشيد كه هميشه ي خدا براي بيرون رفتن از خانه حاضر يراق باشد و هر روز و هر ساعتى كه شما بخواهيد همراه شما به كوچه و خيابان بيايد...

* اگر دوست داريد كسي را داشته باشيد كه هيچوقت كانال هاي تلويزيون را به ميل خودش عوض نكند و به فوتبال هم علاقه اى نداشته باشد ؛ اما همپاي شما تا بوق شب پاي تلويزيون بنشيند و فيلم هاى رمانتيك تماشا كند...

* اگر كسى را ميخواهيد كه هيچوقت بهانه هاي الكى نمى تراشد و از شما ايراد هاي بنى اسراييلى نمى گيرد...

* اگر كسى را ميخواهيد كه برايش اهميت ندارد كه شما زشت ايد يا زيبا ؛ چاق ايد يا لاغر ؛ پيريد يا جوان...

* اگر كسى را مى خواهيد كه همواره به حرف هاي شما گوش ميدهد و بدون قيد و شرط دوست تان دارد...
توصيه ميكنم كه يك سگ بخريد



برای آنهایی که می فهمند!!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

تا سوأل هستش. باید اونها رو سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی.

آماده ای؟
برو پایین تر.....


سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

پاسخ:
اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.



سعی کن تو سوأل دوم گند نزنی.
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی.

سوأل دوم:
اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

جواب:
اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون میخواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟)

شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟


سوأل سوم:
ریاضیات فریبنده!!! این سوأل رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید.

عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید.
1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟



به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.
باور ندارید؟ با ماشین حساب حساب کنید.
مشخصتاً امروز روز شما نیست. شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!

سوال آخر؟پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono. اسم پنجمی چیه؟


جواب: Nunu؟


نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.



ليوان پر از غم!!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

یک استاد دانشگاه کلاسش را با بالا بردن لیوانی که درونش مقداری آب بود شروع کرد. او لیوان را به اندازی که همه آنرا ببینند بالا گرفت و از دانشجویان پرسید: "فکر میکنید وزن این لیوان چقدر است؟"

 

دانشجویان پاسخ دادند...

 

"50 گرم!"...

 

"100 گرم!"....."150 گرم!"

 

استاد گفت:

 

"تا زمانی که آنرا وزن نکنم واقعاً نمی دانم.

 

اما سوال من این است که اگر برای چند دقیقه لیوان را به همین صورت نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟"

 

دانشجویان پاسخ دادند: "هیچی!"

 

استاد پرسید: "خوب اگر همین حالت به مدت یک ساعت نگه دارم چطور؟"

 

یکی از داشجویان گفت: "دستتان درد می گیرد."

 

"درست، حالا اگر به مدت یک روز لیوان را بالا نگه دارم چه؟"

 

یکی از دانشجویان پاسخ داد:

 

"دستتان کرخت و بی حس می شود و ممکن است دچار فشار شدید عضلانی و رعشه شوید و مطمئن کارتان به بیمارستان می رسد!"

 

... و همه شروع به خندیدن کردند.

 

استاد گفت:

 

"خیلی خوب، اما آیا در تمام این مدت وزن لیوان تغییر می کند؟"

 

همگی جواب دادند: "خیر"

 

استاد دانشجویان را به فکر فرو بُرد: "پس چه چیزی باعث فشار عضلانی و درد دست شد؟ اکنون برای رهایی از درد چه کاری باید انجام دهم؟"

 

یکی از دانشجویان پاسخ داد: "لیوان را زمین بگذارید!"

 

استاد گفت: "دقیقاً!"

 

مشکلات زندگی چیزی شبیه این هستند. برای چند دقیقه در ذهنتان نگهشان دارید، بنظر مشکلی پیش نمی آید.

 

برای مدتی طولانی نگهشان دارید، دردش شروع می شود.

 

باز هم مدت زمان نگهداری را بیشتر کنید، باعث رخوت، رعشه و ناتوانی شما میگردند.

 

قادر به انجام هیچ کاری نخواهید بود.

 

فکر کردن به چالشها و مشکلات زندگی مهم است، اما حتی مهم تر این است که در انتهای هر روز قبل از خواب آن مشکلات را زمین بگذارید.

 

به این ترتیب استرستان رفع می شود و وقتی از خواب بیدار می شوید سرحال، با نشاط و قوی هستید و میتوانید هر مشکل و چالشی که در طول روز با آن برخورد میکنید را برطرف کنید.



آرزوهای یک زن - طنز
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد.

قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.

خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!

خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.

آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.

قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.

خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد.

بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.

خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.

آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.

خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!

نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین.

قابل توجه خواننده های مونث؛ اینجا پایان این داستان بود.



مقایسه دانشگاه با فیلم ها
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

دوران قبل از دانشگاه = حسرت
 قبول شدن در دانشگاه = صعود
 کنکور = گذرگاه کاماندارا
 دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
 خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
 بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
 امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی
 امتحان میان ترم = زنگ خطر
 امتحان پایان ترم = آوار
 لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
 نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
 مسئولین دانشگاه = گرگها
 اساتید = این گروه خشن
 آشپزخانه = خانه عنکبوت
 رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
 پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
 دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
 دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
 دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
 واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
 مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
 پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
 مرگ استادها = جلادها هم می میرند
 محوطه چمن دانشگاه = حریم مهرورزی
 استاد راهنما = مرد نامرئی
 کمک هزینه = بر باد رفته
 درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
 دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان
 اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت
 شب امتحان = امشب اشکی میریزم
 تقلب در امتحان = راز بقا
 یادگیری = قله قاف
 دانشجوی معترض = پسر شجاع
 تربیت بدنی1 = راکی1
 تربیت بدنی2 = راکی2
 خاطرات اساتید = اعترافات یک خلافکار
 انصراف = فرار از کولاک
 تصحیح ورقه امتحان = انتقام
 نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
 شاگرد اول = مرد 6 میلیون دلاری
 آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
 هیئت علمی = سامورایی ها
 رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ
 رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین
 رئیس آموزش = هزاردستان
 معاون آموزش = دزد دریایی
 برخورد مسئولین = کمیسر متهم می کند
 از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین



خانم ها مثل چي هستند؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

خانم ها مثل چي هستند؟

خانم ها مثل راديو هستند:
هر چي مي خواهند مي گويند ولي هر چه بگويي نمي شنوند.

خانم ها مثل شبکه اينترنت هستند:
از هر موضوعي يک فايل اطلاعاتي دارند.

خانم ها مثل چسب دوقلو هستند:
اگر دستشان با گوشي تلفن مخلوط شد، ديگر بايد سيم را بريد.

خانم ها مثل موتور گازي هستند:
پر سر و صدا، کم سرعت، کم طاقت

خانم ها مثل رعد و برق هستند:
اول برق چشمهاشون مي رسه، بعد رعد صداشون.

خانم ها مثل ليمو شيرين هستند:
اول شيرين و بعد تلخ مي شوند.

خانم ها مثل موبايل هستند:
هر وقت کاري مهم پيش مي آيد در دسترس نيستند.

خانم ها مثل گچ هستند:
اگر چند دقيقه مدارا کنيد آنچنان سخت مي شوند که هيچ شکلي نمي گيرند.

خانم ها مثل کنتو ر برق هستند:
هر چند سال يکبار سن آنها صفر مي شود.

خانم مثل فلزياب هستند:
هرگاه از نزديکي طلافروشي رد مي شوند عکس العمل نشان مي دهند.



خصوصيات دختر و پسرهاي ايراني
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

دخترها نمي‌توانند
1- با داشتن دماغي تير كموني يا عقابي متاليك به جراح مراجه نكنند!
2- با ديدن يكي خوش تيپ‌تر از خودشون، ميگرن نگيرن و از زور ناراحتي غش نكنند!
3- با داشتن قدي كوتاه كفش پاشنه 60 سانتي نپوشند و احساس قد بلندي نكنند!
4- روزي 24 ساعت با تلفن حرف نزنند!
5- روزي 30-40 هزار تومان آت و اشغال نخرند!
6- از مهموني و عروسي و براي هم خالي نبندند و با خالي‌بندي لايه اوزون رو سوراخ نکنند!
7- با يه دماغ عمل كرده احساس خوشگلي نكنند و فكر نكنند كه مادر زادي همينجوري بودن!
8- مطالب چرت و پرت اين قسمت رو بخونند و از عصبانيت سكته نكنند!

پسرها نمي‌توانند
1- با داشتن هيكلي ضايع تيشرت تنگ نپوشند و فيگور نگيرند!
2- از كلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تيغه نكنند و after shave نزنند!
3- پس از يافتن اولين مو در پشت لب احساس مردانگي نكنند و به فكر ازدواج نيفتند!
4- در ميهمانيها و محافل خانوادگي احساس بامزگي نكنند و چرت و پرت نگويند!
5- ادعاي با مرامي و با معرفتي و با وفايي و غيره نكنند!
6- كت و شلوار صورتي با بلوز زرد نپوشند و كراوات قهوه‌اي نزنند!
7- احساس با غيرتي نكنند و راه به راه به آبجي كوچيكه گير ندهند!
8- از 9 سالگي پشت ماشين باباشون نشينند و پدر ماشين رو در نيارند!
9- چرت و پرت نگند و از خودشون تعريف نكنند!



فقط آقایان بخونن..
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

(البته خانم های خیلی باجنبه هم اشکالی نداره بخونن)

آدم شانس آورد چون زنش نمی تونست بگه:
۱- من آدمت كردم..
۲- یه كم از شوهرمردم یادبگیر..
۳- چرا به اون زنه نگاه كردی؟
۴- هزارتا خواستگارداشتم..
۵- من خوشگلم یا اون دختـر ۱۸ ساله!؟

 


از دختـره میپرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره

 


فرهنگ لغات زنان : 1.آره یعنی نه 2.نه یعنی آره 3.ما باید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن 4.هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه 5.چقد منو دوست داری؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم 6.دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی

 


می دونی چرا زنها بیشتر از مردها عمر می کنند؟

 

.

 

.

 

.

 

چون زن ندارن

 


یه ضرب المثل چینی میگه: اگه از دوران مجردی لذت نمیبری ازدواج کن!! اون وقت حتماً از فکر کردن به دوران مجردیت لذت می بری

 


یه ضرب المثل انگلیسی میگه: زبان زن آخرین عضوی است که در او می میرد.

 


یه ضرب المثل روسی میگه: زن آنچنان موجودی است که بی جهت شکایت دارد، تعمداً دروغ می گوید، آشکارا می گرید و مخفیانه می خندد.

 


یه ضرب المثل ایرلندی میگه: اگر خواستید موضوعی را همه بدانند، آن را به عنوان یک راز با یک زن در میان نهید و تاکید کنید که محرمانه است.

 


هیچ زنی برای پول ازدواج نمی کند،آنها زرنگ تر از آن هستند که این کار را بکنند، قبل از ازدواج با هر میلیونری اول عاشقش می شوند. (سسری پاویز)

 


وقتی خداوند مرد را آفرید دید او چنان که بایست تنها نیست پس همدمی برایش خلق کرد تا تنهایی اش را با شدت بیشتری احساس کند. (پل والری) 



فرق حمام کردن آقایون و خانمها
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

يك دختر در حمام

 

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ لباساشو رو درمياره٬ رنگ روشن ها رو تو يك سبد و تيره ها رو تو يكي ديگه ميگذاره  

۲ـ در حموم رو از تو قفل ميكنه٬ جلوي آيينه مي ايسته٬ شكمش رو كه تمام مدت داده بود تو٬ ميده بيرون و شروع ميكنه به غر غر و ايراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش

۳ـ در كمد رو باز ميكنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ كف پا و … رو بيرون مياره و مي چينه رو لبه وان

۴ـ موهاش رو با شامپوي نارگيلي تقويت كننده٬ پرپشت كننده٬ براق كننده و…ميشوره و هفده دقيقه ماساژ ميده  

۵ـ يكبار ديگه با همون شامپو موهاشو ميشوره

۶ـ نرم كننده معطر پرتقالي رو به موهاش ميماله تا ۶۰ ميشماره

۷ـ سي و پنج دقيقه زير دوش مي مونه.خوب آخه بايد خيالش راحت بشه كه تمام مواد شيميايي از موهاش پاك شده. وگرنه بعد از حموم موها وز ميكنه

۸ـ خمير ريش داداشي رو كش ميره و شيش كيلو خالي ميكنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد يه تيغ بر ميداره و يا علي. آي

۹ـ موهاش رو حسابي مي چلونه٬ حوله رو مثل عمامه مي پيچه دور سرش. تو آيينه خودشو ورانداز ميكنه.  

۱۰ـ خوشحاليش زياد دوام نمياره. چون يه جوش سرسياه بي اجازه نوك دماغش سبز شده

۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاينه ميكنه و با ناخن و موچين ميره به جنگ جوشها و موهاي زائد بي تربيت

۱۲ـ حوله ش رو مي پوشه و ميره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسيون چرب ميكنه  

۱۳ـ چهل بار لباس مي پوشه و در مياره تا انتخاب كنه

۱۴ـ ۴۸ دقيقه پشت ميز توالت مي شينه و آرايش ميكنه

 

ساعت ۸ شب

 

 

يك پسر در حمام

 

ساعت ۴ بعد از ظهر  

۱ـ همون طور كه رو تخت نشسته ٬ لباساشو ميكنه. هر كدوم رو پرت ميكنه يه گوشه اتاق

۲ـ نيم وجب حوله رو ميگيره دور باسنش و ميره به سمت حموم

۳ـ مي ايسته جلوي آيينه. شكمش رو ميده تو. بازو ميگيره. فيگور چپ٬ فيگور راست٬ نيم ساعت قربون صدقه خودش ميره٬ (اين قدوبالا رو ببين چه كرده .لاي لاي لالاي لاي)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تاييد ميكنه

۴ـ زير بغلش رو بو ميكنه و رنگ چهره ش بر ميگرده. سبز٬ آبي٬ بنفش

۵ـ در كمد شامپو ها رو باز نميكنه چون اصلا توش چيزي نداره

۶ـ با قالب صابون سبزش زير بغلهاشو كف مالي ميكنه. يه عالمه مو مي چسبه به صابون

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم ميشوره

۸ـ نرم كننده مو؟؟؟ برو بابا  

۹ـ حوله فسقليش رو مي پيچه دور باسنش و همون طور خيس خيس ميره تو اتاق  

-ـ 10حوله خيس رو پرت ميكنه رو تخت و ۲ دقيقه اي لباس مي پوشه

  

ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر



۲۴ ساعت از زندگی دخترها چگونه می گذرد؟؟؟!!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

5صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!!

8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

9صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

10 صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

11 صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون 19 تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

12 ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

1 ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از 1.5 ساعت که قضیه خواستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

2 ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!

3 ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!

4عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

5 عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

6 عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

7 عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

8 غروب: دختر در حال پیاده شدن از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

9 شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

10شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!

2شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

5 صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره sms داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!! و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!! !



۲۴ ساعت از زندگی پسرها چگونه می گذرد؟؟؟!!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ساعت از زندگی پسرها چگونه می گذرد؟؟؟!!!

8 صبح: تو رخت خواب…..

9 صبح: یکم وول میخوره  یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

10 صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)

11 صبح : از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه) 

12 صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه 99 تا میس کال  199 تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!

میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

1 ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  علی جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….علی جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو دیگه پرتش میکنه

2 ظهر:ماماااااااااااااان …..ناهار

3 ظهر:مامااااان جورابام کو؟

4عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

5 عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

6 عصر:به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر 10 ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش 2ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر ضون بیچاره کمک و امداد…)

7 عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟

(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی علی آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

8 غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

9 شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

10شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

2شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)