يک بار دختري حين صحبت با پسري که عاشقش بود، ازش پرسيد
چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟
دليلشو نميدونم ...اما واقعا"دوست دارم
تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان کني... پس چطور دوستم داري
چطور ميتوني بگي عاشقمي؟
من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت کنم
ثابت کني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي
باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،
صدات گرم و خواستنيه،
هميشه بهم اهميت ميدي،
دوست داشتني هستي،
با ملاحظه هستي،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکي کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه اي رو کنارش گذاشت با اين مضمون
عزيزم، گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حالا که نميتوني حرف بزني، ميتوني؟
نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهميت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نميتوني
برام اونجوري باشي، پس منم نميتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، براي حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه ميتوني بخندي نه حرکت کني پس منم نميتونم عاشقت باشم
اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان، پس ديگه براي من
دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دليل ميخواد؟
نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعي هيچوقت نمي ميره
اين هوس است که کمتر و کمتر ميشه و از بين ميره
"عشق خام و ناقص ميگه:"من دوست دارم چون بهت نياز دارم
"ولي عشق کامل و پخته ميگه:"بهت نياز دارم چون دوست دارم
"سرنوشت تعيين ميکنه که چه شخصي تو زندگيت وارد بشه،
اما قلب حکم مي کنه که چه شخصي در قلبت بمونه
وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی ؛
اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی … .
به همین راحتی …
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥
گاهی زیر لب با خود زمزمه میکنم ،
کاش.. نقاش ماهری بودم
که در محبس تنهایی خود ، طرح چشمان تو را میکشیدم...
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥
خستگی
همیشه به کوه کندن نیست
خستگی گاهی همین حسی ست
که بعد از هزار بار یک حرف را به کسی زدن،
داری
وقتی نشنیده است....
♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥♠♠♠♠♠♥
میترسم از اینکه روزی … یک جایی …
من و تو خیلی دور از هم،
شب و روز
در آغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم !
کاش یکی پیدا میشد که
وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ،
به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛
بغلت کنه و بگه “گریه کن”
سهم “من” از “تو” عشق نیست...
ذوق نیست...
اشتیاق نیست...
همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند.
من ماندم و ۱۶ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود…
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد…
شهامت می خواهد
دوست داشتنِ کسی که
شاید..............
هیچ وقت...................
هیچ زمان.......................
سهم تو نخواهد شد ........!!!!
یـادَت بــآشــَــد :
زن هــــآ
تـــَــنــــهــآیـیـشــآن را گــِــریـه مـی کـــُــنـنـد
و مــــَـــردهـــآ
گــِــریـه شــآن را تـــَــنــــهـــآیـــی . . .
عنتی بند بند تنم باز میشد وقتی از غریبه ها می شنیدم که چطور بندبند لباست را برایشان باز میکردی...
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
وقتی میرفت گفتم کجا؟گفت:ب درک...منم گفتم:ب درک...و اینجا بود ما در اوج تفاهم ازهم جداشدیم...
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
دامس با اون همه شیک بودنش بعد نیم ساعت زیر پام له میکنم تو که جای خود داری
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
زمستان بود و هوا سرد بود …
کلاغی غدا نداشت تا به بچه هایش بدهد …
گوشت تنش را میکند و به بچه هایش میداد …
زمستان تمام شد و کلاغ مــُرد …
اما بچه هایش زنده ماندند و گفتند :
خوب شد که مــُرد ، راحت شدیم از این غذای تکراری …
این است واقیت تلخ روزگار و واقعیت تلخ بین من و تو
نه حوصله ی دوست داشتن دارم!نه میخواهم کسی دوستم داشته باشد!این روزها سردم...مثل دی مثل بهمن مثل اسفند ! مثل زمستان احساسم یخ زدم ! آرزوهایم قندیل بسته ! امیدم زیر بهمن سرد احساسم دفن شده..نه به آمدنی دلخوشم نه از رفتنی غمگین ! این روزها پر از سکوتم....
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ
ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺑﯽ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻗﻠﺐ
ﺩﺍﺩﯾﻢ ... !
ﺑﺎ ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﮐﯿﺒﺮﺩ ، ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﻢ ﺭﺍ
ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﮔﺮﻣﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﯾﻢ ...! ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺗﮏ
ﻫﺎ ، ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻃﻤﻊ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ
ﭼﺸﯿﺪﯾﻢ !...
ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺷﮏ
ﺭﯾﺨﺘﯿﻢ ...!
ﻣﺪﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ..!
ﺁﻏﻮﺵ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ، ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺣﻘﯿﻘﯽ ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ
ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ، ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻣﻤﺎﻥ
ﯾﮏ ' ﺍﻭ ' ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ...!
ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺳﺮﺩ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭﻡ ، ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ
ﺻﻮﺭﺗﮏ ﺑﻮﺳﻪ ...! ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ... ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﻭﺍﻗﻌﻰ
بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته !
مردهای چشم چران
زن های خائن
دخترهای شــ ــهـ ـو تــ ــی
و پسرهای شــ ـهــ ـو تـــ ـی تر!
… پس چه شد … ؟
چیدن یک سیـبـــــــ ـ و اینهمه تقـــاص ؟
بیچاره آدمــــــــــ . . . بیچاره آدمیتـــــــ
پسر گفت: اگر می خواهی با هم بمانیم باید همه جوره با من باشی.
دخترک که به شدت پسر را دوست داشت گفت: باشه عزیزم هر چه تو بگویی.
پسرک دختر را عریان کرد، دختر آرام میلرزید ولی سخن نمی گفت می ترسید عشقش ناراحت شود… پسرک مانند ابری سیاه بدن دختر را به آغوش کشید و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد… دخترک آهی کشید و پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین می شد… دخترک بدنش می سوخت ولی صدایی نمی آمد…
پسرک چند تکان خورد و در کنار دخترک افتاد، دختر با لبخند گفت: آرام شدی عروسکم؟
پسرک آرام خندید، لباسهایش را پوشید و رفت…
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد و گفت: سلام عشقم
ولی پسرک مانند همیشه نبود و تنها گفت: دیگر به من زنگ نزن و قطع کرد…
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام گریست…
چند سال گذشت… تبریک می گویم به پسرک! همان دخترک زیبا شد فاح… قصه ما
- فاح… سیگارم تمام شده تو سیگار داری؟
فاح… آرام می گوید: چرا به دیگران نگفتی به جرم عاشق شدن فاح… شدم؟
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟
هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا ۳ روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید وگفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟
لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟
دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق… ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟
معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم
لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید …
و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری…
من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اماعشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو … و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راحتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش
دوستدار تو …
دیشب با دوستم رفته بودم رستوان، روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستن، اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد، قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست، دختره شروع کرد به آمار دادن، سرمو انداختم پایین، دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم.
خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم، با نگاهش قبول کرد، بلند شدن، پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت.
براش نوشته بودم… “خیـــــــلی پستی“.
دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت. نه فقط از خود، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت.او از همه نفرت داشت الا دلداده اش. روزی، دختر به پسر گفت که اگر روزی بتواند دنیا را ببیند، آن روز روز ازدواجشان خواهد بود. تا این که سرانجام شانس به او روی آورد و شخصی حاضر شد تا یک جفت چشم به دختر اهدا کند.و دختر آسمان را دید و زمین را ،رودخانه ها و درختها را، آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست.دلداده اش به دیدنش آمد و شادمانه از دختر پرسید: بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام. دختر وقتی که دید پسر نابینا است، شوکه شد! دختر برخود لرزید و به زمزمه با خود گفت :این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند؟ دلداده اش هم نابینا بود. بنابراین در پاسخ گفت: متاسفم، نمی توانم باهات ازدواج کنم، آخه تو نابینایی. پسر در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، سرش را پایین انداخت و از کنار دختر دور شد، بعد رو به سوی دختر کرد و خداحافظی کرد در حالی که در قلبش زمزمه میکرد : “مراقب چشمان من باش...
يک بار دختري حين صحبت با پسري که عاشقش بود، ازش پرسيد
چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟
دليلشو نميدونم ...اما واقعا"دوست دارم
تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان کني... پس چطور دوستم داري
چطور ميتوني بگي عاشقمي؟
من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت کنم
ثابت کني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي
باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،
صدات گرم و خواستنيه،
هميشه بهم اهميت ميدي،
دوست داشتني هستي،
با ملاحظه هستي،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکي کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه اي رو کنارش گذاشت با اين مضمون
عزيزم، گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حالا که نميتوني حرف بزني، ميتوني؟
نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهميت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نميتوني
برام اونجوري باشي، پس منم نميتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، براي حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه ميتوني بخندي نه حرکت کني پس منم نميتونم عاشقت باشم
اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان، پس ديگه براي من
دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دليل ميخواد؟
نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعي هيچوقت نمي ميره
اين هوس است که کمتر و کمتر ميشه و از بين ميره
"عشق خام و ناقص ميگه:"من دوست دارم چون بهت نياز دارم
"ولي عشق کامل و پخته ميگه:"بهت نياز دارم چون دوست دارم
"سرنوشت تعيين ميکنه که چه شخصي تو زندگيت وارد بشه،
اما قلب حکم مي کنه که چه شخصي در قلبت بمونه
دنــــیامـون یـــه عـــــالمه، آدم خــوب و بـد داره
ماهُِ من غصه نخور همه کـه دشـمن نمی شن
هــــمه کـه پــــر ترک مــث تـو و مــن نمی شن
مــاه مــن غــصه نـخور مــــثل مــــاها فـــــراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسـی رو حرفش بمونه
مــاه مـن غــصه نـخور، گــــریه پــــــــناه آدماس
تـــر و تــــازه مـوندن گـل، مال اشک شـبنماس
مــاه مـن غـصه نخور، زندگی خوب دارهو زشت
خـــدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
مـــاه مـن غـصه نـخور، پــنجرهمون بــازه هــنوز
بـــاغـچهمون غــرق گـلای عــاشق نــازه هــنوز
ماه من غـصه نخور،باز داره فصل سیب میشه
میدونم گــاهی آدم، تو وطـنش غریب میشه
مــاه مـن غـصه نـخور، مـــاها کــه تب نمیکنن
مــاها کـــــه از آدمـــــــا کــمک طـــلب نمیکنن
مــاه مـن غـصه نـخور، شــمدونـــیا صــورتی ان
دلایــی کــه بشـکنن چون عـاشقن قـیمتی ان
ماه من غصه نخور، سبک میشی بـارون بیاد
تــوی عــاشقی بــاید نترســید از کـــم و زیــــاد
مـاه مـن غـصه نـخور، خـــاطره هـــامون کودکن
تــوی ایـن قـــــصه دلا یـه وقـــــتایی عـروســکن
مــاه مــن غـصه نـخور، بـازی زمین خوردن داره
کــــار دنـــــــیا هــــمینه، تـــــولد و مــــردن داره
مــاه مـن غـصه نـخور، تــاب بـــازی افتادن داره
زنـــدگی شــکستن و دوبــــاره دل دادن داره
مــاه مـن غـصه نـخور، گــــلا مـــیان عــیادتت
بـــه نــتیجه مـــیرسه آخــــــر یـه روز عــبادتت
مـاه مـن غـصه نـخور، خــیلیا تـــنهان مـث تـــو
خــیلیا بـا زخـمای عـاشـقی آشنان، مـث تـــو
مـاه مـن غـصه نـخور، زنــدگی بیغم نمیشه
اونی کـه غـــصه نداشــته بـاشـه، آدم نمیشه
مـاه مـن غـصه نخور، حـــــافظ واست وا میکنم
شـــعراشـو میخـونـم و تــــو رو مـــداوا میکنم
مـاه مـن غـصه نـخور، دنــــــــیا رو بسپار به خدا
هـــردومون دعـــــا کنیم، تــو هم جـدا، منم جدا
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی ..
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
... زیر چشمی به خدا می نگریست !..
...
اگه خیانت عشقتو به چشم
ببینی چیکارمیکنی؟
اون لحظه که گفتی:
یکی بهتر از تورو پیدا کردم
یاد اون روزایی افتادم که به 100تا بهتر از توگفتم
من بهترینو دارم"!!!!
لعنت به کسایی که همیشه دنبال یکی بهتر میگردن!!!!!!!!!!
این دل که میگویند نمیدانم کجاست؟
اما گاهی عجیب میگیرد!
گاهی دلتنگ می شود!
گاهی هم چاره ای جز صبر ندارد
گاهی به در بسته میخورد و هر چه به هر جا میرود باز هم ...
این دل که میگویند نمیدانم کجاست مثل عقل مثل خدا ...
مثل خدا که نمیدانم کجاست
مثل خدا که تا به حال ندیدمش
مثل خدا که گاهی دلگیر میشوم از اینکه چرا سرش اینقدر شلوغ است که مرا فراموش کرده غافل از
اینکه من او را فراموش می کنم...
مثل خدا که گاهی عجیب دلتنگش میشوم
مثل خدا که گاهی میخواهم از همه چیز به او پناه ببرم
مثل خدا
اما خدا تو که بی مثالی!
میدانم که حرفم را فهمیدی میدانم که میفهمی چه میگویم
خدای بی مثال دلم گرفته ...دلی که نمیدانم کجاست !
شاید آمده پیش تو
دلم را پس نفرست فقط راه را نشانم بده تا من هم بیایم..
ای دل! شدی سنگ صبوری برای همه.
همیشه شریک دردهایشان بودی و همنشین دل خرابشان..
همیشه لحظه های تنهایشان با تو تقسیم می شد و بغض های گلوگیرشان با گریه بر شانه های تو جاری می شد.
ولی کاش می دانستند درد تو کمتر نیست، حال تو بهتر نیست..
کاش می توانستی فریاد زنی که تنهایی درد دارد و چه سخت است..
اما ملالی نیست!
شاید، شاید قسمتت این بود.
درد کشیده باشی تا بفهمی حال دلی را که درد امانش را بریده و بفهمی نگفته هایی را که پشت سنگینی یک بغض پنهان مانده.
********************
خدایا تنها مگذار دلی را که هیچکس دردش را نمی فهمد،
چرا که خود می دانی چه سخت است تنهایی.
pesara lotfan janbeeeeeeeeeeeeee...
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟
یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.
مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده:
به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود
مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش
شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره.
نتیجه اخلاقی 1: خانمها همیشه زود قضاوت می کنند
.
.
.
.
.
.
سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ
دوباره می کوبه تو سرش !
بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟
از بس خوابت را ديده ام ديگر نمي گويم "خوابم ميآيد
ميگويم "يـــــــارم ميآيد"
وعده ي ما همان روياي هميشگي
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
کاش دنيا
يکبار هم که شده
بازيش را به ما مي باخت
مگر چه لذتي دارد
اين بردهاي تکراري برايش؟
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
اگر چه عاشقي پر شور بوديم
به خود نزديک و از هم دور بوديم
شب و روز از جدايي ميسروديم
من و تو وصلهاي ناجور بوديم
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
به همين سادگي از چشم دلم افتادي
آخرين بار چنان برگ گلي در بادي
بيشمارند همه تيشه بدستان در صف
گرچه شيرين مني از دهنم افتادي
باز گويم که چه ساده در دلم جا کردي
نه به اين سادگي اما تو ولي افتادي
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
آب و هواي دلم آنقدر بارانيست
که رخت هاي دلتنگي ام را
مجالي براي خشک شدن نيست
اينگونه است که دلم برايت هميشه تنگ است
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
مهم نيست در عشق به وصال برسي مهم اينست که لياقت تجربه کردن يک عشق پاک رو داشته باشي
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
من و باران، من و دريا، من و تو
من و شببو، من و فردا، من و تو
دوباره عاشقي را ميسراييم
من و مجنون، من و ليلا، من و تو
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
به بند دلت مياويز
رخت خاطره ام را
گرد باد هاي فراموشي حرمت نمي شناسند
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
دلم غرق تماشا بود، رفتي
ميان اشک و آه و دود رفتي
کنار حسرتي ديرينه ماندم
بهار من، گل من، زود رفتي
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
دلم باغي پر از ريحان و گل بود
به روي رود عشقت مثل پل بود
نگاهم کردي و ويران شد اين دل
مگر چشم تو از قوم مغول بود؟
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
دلتنگي عين يه مار اومده رو قلبم نشسته
هر چند لحظه
يا چند ساعت گاهي هم چند روز يک بار ميآد نيششو فرو ميکنه تو قلبم
گُر ميگيرم
بعد آرووم ميشم
دوباره......ا
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
آموخته ام
که بدون عشق مي توان ايثار کرد
اما
بدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد
اس ام اس عاشقانه و اس ام اس - Www.smslovely4u.com
سخت ترين دوراهـي
دو راهي بين فراموش كردن و انتظار است
گاهي كامل فراموش ميكني
و بعد ميبيني كه بايد منتظر مي ماندي
و گاهي آنقدر منتظر مي ماني كه
ميفهمي زودتر از اينها بايد فراموش مي كردي