وفادار
وفادار
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

        

روزی دهقان و همسرش جهت بردن بذر به مذرعه مجبور شدند كودك خردسالشان را كه در خواب بود برای مدت كوتاهی در منزل تنها بگذارند و از طرفی وجود سگ با وفای نگهبان در منزل خیالشان را از خطر جانوران درنده همچون گرگ آسوده می كرد .
چون آن دو فراغت از كار برگشتند سگ را با پوزه خونین و بی تاب رو در روی خود دیدند كه انتظار آمدن آنها را می كشید . زن فریاد بر آورد سگ كودكم را خورد و مرد دهقان بی درنگ بر پیشانی سگ نشانه رفت و با شلیگ یك گلوله آن را از پای در آورد
.
چون سراسیمه به درون خانه رفتند دیدند كودك هنوز در خواب عمیق است و گرگی از پای در آمده و با بدن خونین

نقش بر زمین افتاده است و اتاق از جنگ سخت گرگ و سگ حكایت دارد
.

بسیار سوال و افسوس هیچ پاسخ ‫‫‍‬‌‍....
اما فقط یك سوال : راستی آن دهقان با پیشداوری نابجای خود چگونه می تواند درون خود را التیام بخشد ؟

پس بیاییم قبل از هر چیز نسبت به یكدیگر پیشداوری نكنیم
و آگاهی خود را نسبت به كردار ، پندار و گفتار دیگران افزون كنیم
.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: